بیا2




   بیا2


   
درباره وبلاگ

نورانی ترین لحظه های زندگی من لحظه هایی است که به تماشای دنیا قناعت می کنم . این لحظه ها از تنهایی و سکوت یاخته شده اند . روی تخت دراز می کشم یا پشت میزم می نشینم یا در خیابان قدم می زنم . دیگر به دیروز فکر نمی کنم "!؟" و فردا وجود ندارد . هیچ کس را نمی شناسم و هیچ کس برایم غریبه نیست . این تجربه تجربه ساده ای است . نباید آن را خواست زمانی که از راه میرسد باید آنرا پذیرا شد ... حتی شاید تنهایی و سکوت هم برای دریافتن این لحظه های خالص مورد نیاز نباشند
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

فیسبوک به سبک ایرانی
مشاوره عشق
☺☺ طنزبلاگ ☻☻
دل شکسته
الكترونيك -برق
مريلا
سوشا نيوز
دنیای فوتبال
سلام چه خبر
دلتنگی هایم برای تو
عشق،عاشقی،داستان،ماورا،شعر
بازار ایرانی
جغرافیای کوچک من
A.G
وبلاگ جامع پرستاری
دختر دبیرستانی
دانلود کلیپهای باله
دل نوشته های دختری تنها و پر از غم
دهکده سرگرمی
پارادیس نسرین
عشق
SBOX
پیام رایانه
وبـ ـبرگر +شــما
به نام آنکه تو را آفريد...
((طنز))
همه چی برای دانلود
همه چی هست
حال خوب من
تماشا خانه
ali14.LXB.ir
Eshgh
بياتو دم در بده
وبلاگ شخصی من
فروشگاه
ساخت زيباترين بنر ها
saye in vacuum2
bia2looloo
عربي آسان
اگه عاشقی
عصر اچ دو
دنیای خنده
جنگ نرم
سامانه ارسال پیامک
ردیاب خودرو

تبادل لینک
سلام دوست عزیز:واسه تبادل لینک  اولش باید منو با عنوان بیا2 و آدرس amollazehi.Loxblog.ir لینک کنی بعدش مشخصات لینکتو این پایین بنویس . اگه لینکم کرده باشی به صورت خودکار در وبلاگم لینک میشی از تبادل لینک و همکاریت ممنونم





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» کار

 چون در دوره‌ی سنی  ِحسّاسي هستم، پدرم جوانكِ مضحكي را مامور كرده زير نظرم بگيرد؛ و او با آن دماغ  عقابي و هيكل ِ قناسش، هميشه و هر جا دنبالم است. يك دفتر خاطراتِ قلابي با عكس ِ شمع و پروانه روی جلدش، و يك خودكارِ سبز ِ بيك در دست دارد و تمام حركات و رفت و آمدهايم را يادداشت مي‌كند.يك‌بار از او پرسيدم كه از پدرم چه‌قدر دستمزد مي‌گيرد.گفت: روزي دو هزار تومان!وجودش برايم غير قابل تحمل شده است. شب‌ها هم خوابش را مي‌بينم.فكري به سرم زده است.از او مي‌پرسم كه چه‌قدر بايد بدهم تا زير ِنظرم نگيرد.مي گويد: روزي دو هزار تومان!دانشگاه را ول كرده‌ام و در يك شركتِ ساختماني كار مي‌كنم، در كارگاهِ بتون‌سازي. از ساعتِ 6 صبح تا ساعتِ 6 عصر.روزي دو هزار و پانصد تومان دستمزد مي‌گيرم. دو هزار تومانش را به جوانكِ دماغ‌عقابي مي‌دهم و پانصد تومانِ بقيه را هم تخمه و آدامس و بستني مي‌گيرم. عصرها كه به خانه برمي‌گردم، حسابي غذا مي‌خورم و فورن می‌گیرم مي‌خوابم. زير نظر هيچ‌كس هم نيستم.جوانكِ دماغ‌عقابي را ديگر نمي‌بينم. شماره حسابي دارد كه روزي چهار هزار تومان به آن واريز مي‌شود.پدرم صبح زود دو هزار تومانش را به حسابِ او مي ريزد؛ و من، ظهر، وقت استراحتِ كارگاه.هر دو خيالمان راحت است


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نويسنده : ملازهی | تاريخ : چهار شنبه 17 / 11 / 1390برچسب:داستانک,عبرت اموز,باحال, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عناوين آخرين مطالب